شروع کنکوری بودنم🥰شروع کنکوری بودنم🥰، تا این لحظه: 10 ماه و 26 روز سن داره
یه اتفاق تلخ..💔🖤یه اتفاق تلخ..💔🖤، تا این لحظه: 1 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
عهدی که با خویشتن بستم...عهدی که با خویشتن بستم...، تا این لحظه: 1 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره
اتفاق مهم⛔اتفاق مهم⛔، تا این لحظه: 4 ماه و 18 روز سن داره

آبی به رنگ دریا...🖤🌊

گاهی خوشی گاهی غم:))...🖤🌊 اندکی صبر... سحر نزدیک است..

🖤🌧🌊

یه زخمی گذاشتی رو سینم که سر اون اشکام رو گونه هام میشینن...🖤🤧 برو از ذهنم بیرون حالا که فرق داره مسیرمون...🖤🤧 از تو واسه من مگه جز زخم رو قلبم چی موند...🖤🤧 پ.ن: هعی خدا، قربون اون عدالتت برم.. امروز یه بارونیه اونم چه بارونی🌧🌧 بعد مدت ها، سر کلاس که نشسته بودم حواسم به درس نبود و فقط زل زده بودم از پنجره بیرون رو نگاه می کردم👀👀🌳، ما طبقه آخر مدرسه ایم، درختای بلند سرو 🌲🌲و شرشر بارون 🌧🌧و حیاط درندشت و از اون ور هم یکی از شلوغ ترین خیابونای شهر و صدای بوق و ترافیک و ...🔊📯🚙🚘 حالم سر یه چند تا قضیع که امروز شد بد بود 🤧ولی ولش، ارزش نداره...💔💔🖤🖤 تو یکی از تایما که معلم نیومده بود و خالی بود،بقیه بچه ها دور هم خنده و حرف...
12 مهر 1402

حال و احوالات من🖤🍂

خب... امروز ۱ مهر بود و رفتیم مدرسه، یادش بخیر که وقتی ابتدایی بودم کلی ذوق داشتم😍 واس شروع مدرسه ها ، 😊می رفتم و با مامانم دفتر و مداد رنگی و ... می خریدم ، دوستام و معلما و ....، بمب انرژی بودم...😉 کوله مدرسم همیشه صورتی بود 💞و تو پاییز تو راه عمدا از روی برگ ها پرون پرون راه می رفتم که صدای خش خش بکنن ، اخ که چقد دوستش داشتم...🍁🍂🍁🍂 اون زمان با دخترای همسایمون با یه سرویس مدرسه می رفتیم.. 🥳💃🏼💃🏼تو راه کلی آهنگ می ذاشتیم و بوق و خنده های بلندمون... 💃🏼😜😝🤣یادتون باشه یه زمانی ترانه های مرتضی پاشایی و حامد پهلان و علیشمس و... خیلی پرطرفدار بودن، ما با اونا بزرگ شدیم،🤩 یه روزی دوستم اومد و خبر مرگ مرتضی رو داد ما هم گریه که نکردیم...😪😭😭...
2 مهر 1402