شروع کنکوری بودنم🥰شروع کنکوری بودنم🥰، تا این لحظه: 10 ماه و 27 روز سن داره
یه اتفاق تلخ..💔🖤یه اتفاق تلخ..💔🖤، تا این لحظه: 1 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
عهدی که با خویشتن بستم...عهدی که با خویشتن بستم...، تا این لحظه: 1 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
اتفاق مهم⛔اتفاق مهم⛔، تا این لحظه: 4 ماه و 19 روز سن داره

آبی به رنگ دریا...🖤🌊

گاهی خوشی گاهی غم:))...🖤🌊 اندکی صبر... سحر نزدیک است..

ماجرای صبح امروز😭😭

1402/8/14 10:20
نویسنده : Samira
124 بازدید
اشتراک گذاری

یه مدتیه یع سری علائم داشت در وجودم بروز می کرد ، از اونجایی که تجربی خوندم یه سری حدسایی می زدم ولی خدا خدا می کردم اون نباشه.😥

چند روز پیش با مامانم رفتیم آزمایش دادیم، امروز صبح با وجود وضع بد جسمیم عین یه مرده متحرک بلند شدم رفتم مدرسه، دیگه جلوی دفتر داشتم تلو تلو می خوردم کم مونده بود بیوفتم رو زمین 😰،مامانم که دید اینطوریه نذاشت برم و رفتیم دو تایی جواب آزمایش رو بگیریم.😷

.

.

.

جواب رو گرفتیم ...

اصلا اون چیزی نبود که تو ذهنم بود ولی یه چیز خیلی بد تر از اون بود،😖😖 علاوه بر اون کل سیستم بدنم به همدیگه ریخته😰 دکتر یه کیسه نایلون دارو نوشت، اعصابم خورد شد و گریه کنان اومدیم خونه،😭😭😭 مامانم زنگ زد سریع به فامیل خبر داد منم اعصابم نکشید ناراحت شدم...😡

بهش تو راه گفتم که نگو ها ، ولی تا رسید ماشالله گفت😒، سرم داره می ترکه باهاش حرفم هم شد . رفتم اتاقم و در رو محکم کوبیدم

الان دارم گریه می کنم حالم به شدت خرابه،😭 خدا رو ناشکری نمی کنم هاااا، درد های خیلی خیلی بدتر از اینم هست ، بیماری های سخت و صعب العلاج زیادی هستن، خدا رو قربون برم.❤❤

.

.

.

دارم گریه میکنم الان، سرم تیر میکشه

از یه طرفی سلامتی و قضیه بیماریم رنج میده، از یه طرفی ماجرای این کنکور کوفتی رفته رو اعصابم، کلی درس رو هم تلنبار شدن، عقب موندگی هایی که نمیدونم میتونم برسم جبران کنم یا نه ، نهایی و اون تاثیر معدلش، از یه طرفیم افسردگی دارم که خیلی بد تر می کنه اوضاع رو... از یه طرف هم شرایط خونوادگیم که اینجا نمیشه گفت.... داروهایی که واس استرس و روان دادن بهم ولی تا بحال یدونه هم نخوردم و به دکتر الکی میگم که می خورم...

الان از شدت ناراحتی اومدم اینجا بنویسم ، امروزم زهر مار شد بهم، یه نیم ساعتی استراحت کنم اگه بهتر شدم یکم بعد بلند بشم شروع کنم به خوندن....

.

.

.

نمی دونم من یه خاصیتی دارم اونم اینه که سمجم، نمی خوام به خودم اجازه تسلیم شدن بدم، درسته زندگیم سخته، بیماریم ، افسردگیم، وضعیت خونوادگیم و زندگی شخصیم، ولی نمی خوام بهونه کنم ، اصلا....

خدایا ناسپاسی نمی کنم، هزاران هزار بار شکر هم کنم کمه، واقعا زبونم عاجزه، خیلیا بدتر از من بودن و هنوزم هستن ولی تونستن، قرار نیست همه چی همیشه گل و بلبل باشه، مهیا باشه ، زندگیه دیگه....

.

.

.

واس شفای بیماران دعا کنید!!@ چه اونایی که تو خونه ان چه تو بیمارستان، از صمیم قلبتون!!!!❤❤

.

.

.

من پا پس نمیکشم، بدون هیچ نیازی به انگیزه و کلیپ و آهنگ انگیزشی های آبکی، بدون مشاور، بدون وضعیت مالی تووووپ، بدون شرایط کاملا ایده آل....

آره این خودمم!! خود واقعیم.

تا جان در نفس دارم می جنگم❤❤🌱🌱

سمیرا، جوانه کنکوری❤🌱، از لابه لای کوچکترین روزنه های امید، در حال تلاشی سخت برای سر بیرون آوردن از بین تاریکی های زندگیش و روز های بهتری که در راهند❤

پسندها (3)

نظرات (5)

DisdisiDisdisi
14 آبان 02 12:27
منم شرایط تو رو داشتم تا همین ده رو پیش افسردگی، بی میلی مطلق به زندگی تجربی خوندن خیلی ضربه بدی بهم زد تو این۳ سال ترمیم معدل و پشت کنکور موندن و هزارتا درد دیگه یهو به خودم میومدم می&zwnjدیدم چندین روزه موهامو شونه نکردم یا لباسامو عوض نکردم یا حتی غذا درست و حسابی نخوندم نمازامو یه خط درمیون نمیخوندم واقعا اوضاع وحشتناکی بود تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم شروع کنم برای کنکور انسانی بخونم حداقلش اینِ که پذیرفتم استعدادم توی فرمول های مزخرف فیزیک و پیچیدگیِ بی اندازه ی زیست نیست این روزا حال بهتری دارم آینده دیگه برام اون سیاهی مطلق نیست میخوام بگم خدا یروز یه دری رو به روت باز می&zwnjکنه که اصلا اون در رو نزده بودی تا وقتی امید داری همه چیز ممکنه فقط امیدت رو از دست نده🌱
ܩُـهـنـا♡ܩُـهـنـا♡
15 آبان 02 13:28
چه روحیه ی خوب و ملیحی 😍❤ دمتون گرم که ناشکری نمی کنید . من براتون حمد شفا خوندم و سعی می کنم هر وقت دعا می خونم یادت کنم&zwnj.  
سایهسایه
15 آبان 02 14:57
انشالله بهتر بشی...
سایهسایه
15 آبان 02 14:57
ببین شرایطی نداره بتونی به رشته ایده عالت سال دیگه تغییر رشته بدی؟
سایهسایه
15 آبان 02 14:58
استرس خیلی نفرت انگیزه