شروع کنکوری بودنم🥰شروع کنکوری بودنم🥰، تا این لحظه: 10 ماه و 27 روز سن داره
یه اتفاق تلخ..💔🖤یه اتفاق تلخ..💔🖤، تا این لحظه: 1 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
عهدی که با خویشتن بستم...عهدی که با خویشتن بستم...، تا این لحظه: 1 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
اتفاق مهم⛔اتفاق مهم⛔، تا این لحظه: 4 ماه و 19 روز سن داره

آبی به رنگ دریا...🖤🌊

گاهی خوشی گاهی غم:))...🖤🌊 اندکی صبر... سحر نزدیک است..

ما ز عاشقان حسینیم..🖤🥀

1402/5/4 12:57
نویسنده : Samira
134 بازدید
اشتراک گذاری

سلام می‌کنیم بر محرمش که از کودکی تا اکنون یادش ما را رهــــا نمی‌کند.

سلام می کنیم بر حسین (ع) از دل تاریکی های شب های عاشورای کودکی مان تاکنون که عشقش اسیرمان کرده است.

سلام می کنیم و بر غربت و قرابت حسین (ع) از مدینه تا کربلا.

سلام می کنیم بر حال و هوای محرم که با همه فرق می کند.

سلام بر شه مظلوم عالم.

سلام بر دل های شوریده از عشق حسین (ع).

سلام بر نواهای دل انگیز یا حسین (ع).

سلام بر سینه های سوخته از عشق حسین (ع).

سلام بر لبِ تشنه ی حسین (ع)، که تشنه ی آب نبود، تشنه ی لبیک بود.

سلام بر شبی که حسین (ع) وداع کرد با آن هایی که مرگ را واهمه داشتند.

سلام بر عزاداران حسین (ع) که راه او، هم عزادار می خواهد و هم پیرو.

و ما عزای حسین (ع) را برای لبیک به ندای «هل من ناصر ینصُرُنی» ابا عبدالله است که برپا می کنیم.

جوشش خون حسین (ع) در نینوا شیعیانت را به خروش می آورد. مرگ سرخ تو آینده ی سیاه بشریّت را، عاشقانت را، شیعیانت را سفید کرد.

تو زاده ی عشقی، و خوب هم هنر خوب زیستن را و خوب مردن را به عاشقانت آموختی.

رستگاری دو عالم را در عشق به تو یافتیم و این عشق ما را از تن دادن به هر ذلتی دور می دارد.

حداقلش همین است که محرمت، عاشورایت و پرچم های سیاه و سرخ که می آید، وداع می کنیم با هر چه پلیدی است که ما را گرفتار خود کرده است. محرم فرصتی است از عشق او سیراب شویم، رذالت ها را کناری بگذاریم، چند صباحی آدمیت را تجربه کنیم که تو خواهان آن بودی.

و تو هر سال که محرم می شود، زنده می شوی تا همان فریاد را سر دهی که آیا کسی هست مرا یاری کند؟

و آنگاه که ظهر عاشورا می رسد نظاره می کنی که لبیک گویان کم شده اند یا زیاد؟! و باز شهید می شوی تا دل خون تو، دل های جا مانده از قافله را بسوزاند…

شیعه ی حسین(ع) بودن را اگر می خواهیم، باید آن گونه زندگی کردن و این گونه مرگ را برگزینیم. به این آگاهی که رسیدیم همه ی روزها عاشورا ست و همه ی زمین ها کربلاست.

حسینی زیستن، حسینی به دیدار معبود و معشوق شتافتن، راهش همین است.

رسم دنیاست. همیشه حق عاشق این بوده است. این عاشق کشی تا قیام منتقم پا برجاست. حسین همیشه تاریخ را سیراب کرد.

این سیراب شدن از برای همه نیست بلکه:

“عشق” می خواهد و لــبـیــک…

کپی از  سایت roozane.net (اگه صاحبش راضی نشد بر می دارم)

.

.

.

از همون بچگی محرم یه حال و هوای دیگه واسم داشت، همیشه اصرار می کردم که برم وسط مردا و عزاداری کنم ، یه چند بارم یواشکی رفته بودم ولی بعدش دعوام کرده بودن. خب بچه بودم هنوز..

خیلی وقتا متاسفانه ما آدما اونقدر غرق زندگی دنیوی میشیم که حتی خدا و امام حسین (ع) هم از یادمون میره ولی تا یه مشکلی پیش میاد میریم سراغ نذر و نیاز و عزاداری و....

واقعا چرا؟؟ آیا ما فقط اونا رو به خاطر کارای مادیمون صرفا دوست داریم؟؟ 

همه عزاراداری هامون صرفا واسه یه مدته، گریه و نوحه و هیئت و ...، بعدش که تموم میشه خیلی هامون امام حسینو می بوسیم می ذاریم کنار و میریم سراغ کارا و گناهامون و دوباره روز از نو، روزی از نو ...

تا حالا حساب کردیم چند بار قسم دروغ سر امام حسین(ع) یا حضرت عباس خوردیم؟ نه واقعا جدی میگم...

ما ها واقعا چقد عزادار و عاشق امام حسینیم؟؟ صرفا همه چیز با یه گریه و مداحی و لباس مشکی و ایناس؟

خیلیامون ادعامون زیاده...

کلک تو کار ،ظلم، کم فروشی، دروغ، بی حرمتی، غیبت، ربا، رابطه با نامحرم، مال یتیم به ناحق خوردن، ترک نماز و روزه ، مال حرام...

امام حسین کدوم یکی از این کارا رو می کرد؟؟ 

واقعا چقد شبیه یه عزادار واقعی عمل می کنیم؟؟ شرط این نیست که دائم تو مسجد و هیئت باشی ، تا حالا از خودت پرسیدی رفتارت ، گفتارت، نگاهت، افکارت... چقد بوی حسینی میده؟؟ 

تا حالا راهو درست اومدی یا نه؟.

.

.

نمی دونم چرا محرم امسال اینجوری میگذره برام، یه حس عجیبی دارم، مثل هر سال نیس ..

یادمه محرم ۸۸ بود، چله زمستون بود، با مامانم با مینی بوس رفتیم دهاتمون خونه عزیز جون تا عزاداری اونجا رم ببینیم، برف زیادی باریده بود، خالم من و پسر خودشو تو شال کلاه قایم کرده بود...

بعدم مامانم منو سوار اسب و شتر کرد‌..

هعی خدایا....

آقا جون، خودت دستمو بگیر، یاورم باش، نذار فراموشت کنم، کمک کن تا ادامه دهنده راهت باشم، ارزش های تو رو ادامه بدم، نه اینکه فقط مشکی بپوشم و ادای عزادارا رو در بیارم خودت کمک کن تا بنده خوبی باشم، عین خودت

پسندها (3)

نظرات (1)

آویناآوینا
5 مرداد 02 12:51
من هم عزادار حسینم 😢