شروع کنکوری بودنم🥰شروع کنکوری بودنم🥰، تا این لحظه: 10 ماه و 24 روز سن داره
یه اتفاق تلخ..💔🖤یه اتفاق تلخ..💔🖤، تا این لحظه: 1 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
عهدی که با خویشتن بستم...عهدی که با خویشتن بستم...، تا این لحظه: 1 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره
اتفاق مهم⛔اتفاق مهم⛔، تا این لحظه: 4 ماه و 16 روز سن داره

آبی به رنگ دریا...🖤🌊

گاهی خوشی گاهی غم:))...🖤🌊 اندکی صبر... سحر نزدیک است..

دلتنگی تایم🖤🖤🥀🥀

مادر  بزرگ مهربانم  که از کودکی با داستان هایت خو گرفته ام  و بزرگسالی ام را با نقاشی هایت جهت داده ام... چه شیرین است، اختلاط عینیت و ذهنیت در پس نقاشی و قصه هایت. زیبایم دوستت دارم.  و می توانم در  لایه لایه  چروک های صورتت  زیبایی را ببینم. کنار پنجره ی ایوان ، روی طاقچه گلدان بود درخت سیب ، بهار که میشد صدایم میکرد.. همان جایی که استکان و قوری برای چای خوردن بود... مادربزرگ یادت هست ؟ دلم همیشه برای قصه های شیرینت تنگ میشد... حالِ تو هم بد می شد اگر حالِ دلم بد می شد... بهار که می آمد ، حوضِ ماهی ها چه خوش رنگ میشد... اصلا تمام خوشبختی ها درونِ خانه ی تو جمع میشد... مادربزرگ یا...
14 تير 1402

گاه نوشت ۲

سمیرا...  تو رو خدا تسلیم نشو.. میدونم سخته، درکت می کنم، ولی تحمل کن، یه روزی تموم میشه همشون... نمی خوای به آرزوهات برسی؟؟؟ کی می خوای از خواب پاشی؟؟ از خواب غفلت؟؟ چجوری می خوای تو روی خونوادت نگاه کنی؟؟ چطوری میتونی اون همه هزینه ای کردن برات رو حیف کنی و نادیده بگیری؟؟؟ فردا نه دوستات کنارتن نه گوشی... گوشی همیشه هست ، به خدا هست.. فیلم و اینستا همیشه هست.... اما وقتی که داری ، زمانی که می گذره بر نمی گرده... سر جلسه کنکور تنها کسی که کنارت خواهد بود خودتی... تو اهل تسلیم نیستی... قوی باش  سمیرا... ...
13 تير 1402

گاه نوشت اول...

  ۱ _دیشب خالم اینا مهمون ما بودن، شام رو من پختم، از دستپختم خوششون اومده بود، تعریف از خود نباشه البته..(خونه ما دقیقا عین خونه نقی معمولی تو پایتخته، یک سره مهمون میاد) البته تازه تازه دارم به توصیه مامان خانوم آشپزی رو یاد میگیرم... ۲ _یه خبر دیگه هم اینکه عروسییی داریم🥳 بعد محرم عروسی دو تا از پسر خاله هامه(با هم داداشن)و چند تا مراسم قراره برگزار کنن.. نامزدی و اینا تو شماله ولی مراسم اصلی رو تو خود تهران قراره برگزار کنن.. از همین حالا دارم خودمو آماده میکنم، این هفته میریم شهرستان واس دیدن عزیز جون(مامان بزرگم) به احتمال زیاد خریدامو اون موقع میکنم... ۳_خیلی دوست دارم برم کلاس زبانی چی...
13 تير 1402

وقت مناسب...

تو میتونی کلی فیلم و سریال ببینی... تا لنگ ظهر بخوابی... از صبح تا شب همش تو گوشی باشی و با اینستا ور بری... با دوستات بری بیرون و عشق و حال... اما زمانش کی هست؟؟؟... . . آفرین!! درست حدس زدی!! بعد کنکور... الان وقتش نیست... اگه الان تلاش نکنی پس کی؟؟ می خوای آرزوهات بمیرن؟؟ میخوای عمه اقدس و خاله کوکب همش بهت تیکه بندازن؟؟ بگن اینم نتونست؟؟؟ می خوای همش سر بار خونوادت باشی؟؟  یکم دیگه تحمل کن... این روزا هم می گذره... بجنگ، تو بیدی نیستی که با هر بادی بلرزی.. تو لایق بهترینایی... به خاطر هر چی که دوست داری ، فقط تسلیم نشو، آدما تو روزای سخته که به الماس تبدیل میشن... . . پ.ن: تا الان...
12 تير 1402

هفته دوم تیر...

قراره گوشیو جمع کنم هر روز فقط نیم ساعت ، کم کم تا خود کنکور خیلی کمش کنم از اینم کمتر... با یه دانشجوی پزشکی هم در ارتباطم و راهنمایی های خوبی بهم میکنه... برنامه این هفته ام رو می نویسم:  فقط از پایه دهم ۱_ گرما +تست های میکرو(۸۰) ۲_ زیست گیاهی +تست از خیلی سبز (۱۰۰) ۳_ فصل ۲ شیمی + درسنامه و تست(۱۰۰) .... ای خداااا فعلا همینا رو برسونم شاهکار کردم.. تا دیداری دیگر بدرود...
11 تير 1402

سردرگمی

از خودم خجالت میکشم.. اونطور که باید تلاش نمیکنم، نمی خونم، نمی دونم چم شده اصلا... امروز از صبح اصلا نمیدونم چمه، همش می خوابم، کلی هم از برنامه ریزیم عقب افتادم... باید تا آخر تابستون پایه رو جمع کنم ولی هنوز هیچی نخوندم، استرس داره منو میکشه، نمیتونم به برنامه ریزیام برسم، می خوام تا شهریور ساعت مطالعه ام رو به ۱۲ برسونم بعدش حالا مشاور بگیرم... همه موسسات رو یه بار حداقل آزمون دادم، آخرش تصمیم گرفتم برم قلمچی. هنوز قلق تست زنی اینا دستم نیومده.. به حجم برنامم نگاه کردنی میگم خدایا کی تموم میشههه...😭😭
11 تير 1402

درد و دل

حالا که می روی همراه جاده ها....🖤🥀🥀 برگرد و پس بده تنهایی مرا....🖤🥀🥀 بی خاطرات تو ، بی آرزوی تو، دل را کجا برم، شب گریه را کجا؟؟؟🖤🥀🥀 دیگر تنها گریه حالم را می داند...🖤🥀🥀 از عشق دلتنگی هایش می ماند...🖤🥀🥀 جا ماندی آه ای دل، ای موج بی ساحل..🖤🥀 اینروزا درگیر یه قضیم، استرس کنکور هم از یه طرف ... زده به زندگیم، خدا جونم خودت بهم کمکم کن... تویی که هیچ وقت ولم نکردی، همیشه پشتم بودی، ایندفعه رو هم با من باش..درسته من اونطور که باید نبودم ولی خودت تنهام نزار...🥺
11 تير 1402

بیوگرافی من

من سمیرا هستم!! احساساتی، با حوصله و هنرمند و نقاش.. عاشق طبیعت و گل و آهنگ..💞 به شعر و نویسندگی هم علاقه دارم بسی زیاد !😁 دختر بهارم!! 💐 یه کنکوری هم هستم!! این وبلاگ رو ایجاد کردم تا خاطراتم و فراز و نشیب های مسیرم رو توش به یادگار بذارم..💫
11 تير 1402